يا ابوالفضل العباس
اي كه كل واژه عشق از تو معنا مي شود
هر چه خوبي هست در نام تو پيدا مي شود
با برادر آنچنان بودي كه هر كس بشنو د
اشك شوقش ريزد و غرق تمنا مي شود
وادي مهر و وفا جز تو ندارد عاهدي
پاي پيمان تو با خون تو امضا مي شود
از ادب شرمنده شد اين واژه از كمبود عمق
در لسانت تا برادر، جان و مولي مي شود
لاف غيرت كي تواند زد كسي در نزد تو
غيرت الهي تو و پرگوي رسوا مي شود
فضل تو درياي بي پايان و مهرت آفتاب
زين سبب خورشيد احسانت هويدا مي شود
ضامن خير دو دنيا و تويي مشكل گشا
باب حاجاتي و حاحات از تو مقضي مي شود
لاله و "نامي"، گل و سرو و سمن شرمنده اند
از گل عباس(ع) كه در شعبان اهدا مي شود
دکتر اسکندریان (نامی)
شعر نامی را چو می خواند کسی