آخرین بهانه
هوالجمیل
آخرین بهانه
برای بودن من آخرین بهانه تویی
برای خواندن من آخرین ترانه تویی
قبول و رد مخالف چه ارزشی دارد
در اینکه بهر تو بودن خود بهانه تویی
غزل نه اینکه فقط جان گرفت با نامت
که بیت اول هر شعر عاشقانه تویی
تو طالبی و تو مطلوب ای رفیق عزیز
در اوج صدق مناجات عارفانه تویی
تو لا مکانی و البته لا مکان بی تو
نموده است به دلهای سوته خانه تویی
تمام رفتنی و ماندگار ملک تویی
تو بوده ای ازلی، هست جاودانه تویی
تو خود جمیلی و کل جمال هم از تو
یگانه بوده ای و باز هم یگانه تویی
به عزتت که نامی خسته دریابی
گداست بر در و صاحب آستانه تویی
دکتر اسکندریان(نامی)
15/1/1387
+ نوشته شده در جمعه شانزدهم فروردین ۱۳۸۷ ساعت 1:9 توسط دکتر اسکندریان
|
شعر نامی را چو می خواند کسی